آخرین مطالب
امکانات وب
من روز خویش را ...با آفتاب ِ روی تو ...کز مشرق ِ خیال دمیده است ،آغاز می کنم !!من ...با تو می نویسم و می خوانم ؛من ...با تو راه می روم و حرف می زنم ؛وز شوق ِ این محالکه دستم به دست توست ،منجای راه رفت نامردی...برچسب : نویسنده : dastamboo بازدید : 68
بابا لنگ دراز عزیزمتمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارموقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو میریزد ... چیزی شبیه غروربابا لنگ دراز عزیزم لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار نامردی...برچسب : نویسنده : dastamboo بازدید : 77
آن قدر مرا با غم دوریت نیازاربا پای دلم راه بیا قدری و بگذار،این قصه سرانجام خوشی داشته باشدشاید که به آخر برسد این غم بسیاراین فاصله تاب از من دیوانه گرفتهدر حیرتم از این همه دلسنگی دیوارهر روز منم ب نامردی...برچسب : نویسنده : dastamboo بازدید : 75
باران که شدى مپرس ، این خانه‌ی کیستسقف حرم و مسجد و میخانه یکیستباران که شدى، پیاله‌ها را نشمارجام و قدح و کاسه و پیمانه یکیستباران! تو که از پیش خدا مى‌آییتوضیح بده عاقل و فرزانه یکیستبر درگه او چ نامردی...برچسب : نویسنده : dastamboo بازدید : 63
دوستان از اینکه به وبلاگ من سرمیزنید خوشحالم
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم
من شیفته ی میزهای کوچک کافه ای هستم
که بهانه نزدیک تر نشستن مان میشود…
و من …
روبه روی تو …
می‌توانم تمام شعر‌های نگفته دنیا را یک جا بگویم
…………!
نامردی...برچسب : نویسنده : dastamboo بازدید : 73
چـــرا رفتــی..؟●♪♫چـــرا؛ من بی قــرارم؟●♪♫به سر؛ سودایِ آغوشِ تو، دارم…●♪♫نگفتی…ماهتاب؛ امشب، چه زیباست!●♪♫ندیدی… جانم؛ از غم، ناشکیباست…●♪♫چـرا رفتـی..؟●♪♫چــرا؛ من بی قـــرارم؟●♪♫به ســر؛ سـودایِ نامردی...برچسب : نویسنده : dastamboo بازدید : 74
من برای تو
تو برای من
ما برای هم
چقدر قشنگ است این عشق من و تو …
******
هر روز بیش از پیش به این راز پی می برم که تو دنیای من هستی
نامردی...برچسب : نویسنده : dastamboo بازدید : 70
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیستمی نشینی روبه رویم خستگی در میکنیچای می ریزم برایت توی فنجانی که نیستباز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟باز میخندم که خیلی. نامردی...برچسب : نویسنده : dastamboo بازدید : 72
حرف های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!
برچسب : نویسنده : dastamboo بازدید : 69
سفر کردم که از عشقت جدا شم دلم میخواست دگر عاشق نباشمولی عشقت تو قلبم مونده ای وای دل دیوونمو سوزونده ای دلهموزم عاشقم دنیای دردم مثل پروانه ها دورت میگردمسفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه آخه عشق یه نامردی...برچسب : نویسنده : dastamboo بازدید : 78